جهان جدید

میخوام یه داستان جدید بنویسم راستی بگم چرا پست ثابت رو پاک کردم چون داشتن انیمه ها زیاد میشدن و وبو پر میکردن ولی هر انیمه جدیدی رو دیدم پست میکنم خب بریم سر اصل مطلب

جهان جدید : شخصیت ها : کراس چیم ( شخصیت اصلی ) بودان-تالیا وار مان-گرینفور-لیو واک شان-ازگ- و کلی شخصیت دیگه

نژاد ها : انسان ها-الف ها-کوتوله ها-جادوگران-دزدها-اورگ ها-گابلین ها-اورها (گرگینه)-انسان های تبعید شده-ترول ها

داستان در مورد پسری در روستات ، پسری زورگو در مدرسه شان زور میگفت ، کراس آن پسر را کشت تا دختری که داشت زده میشد را نجات دهد ، سپس برای اینکه او قتل کرده بود تبعیدش کرده و به زندان انداختندش ، ناگهان مردی جادوگر سر رسید و اورا نجات داد ، او با جادوگر گریخت و داستان هایی را رقم زد

این خلاصش بود و کپی هم نکنید راستی اگه خوب بود تو کامنتا بنویسید که داستانشو پست کنم 

                   

                              

جهان جدید فصل 2 ( دو برج )

سلام

فصل اول داستان جهان جدید تموم شد بنظرم تا الان که خوب بوده نظر شما رو نمیدونم ، اسم این فصل دو برجه و به داستان کراس در برج ایزگارد و سفرش به مردوره ، خب اسپویل نکنم ، اگه هنوز داستانو نخوندی حتما بخونش هرکی خونده راضی بوده ( مثل این تبلیغای تلویزیون  )

شخصیت های این فصل : کراس چیم-آلفرد اینچل-برکولی اینچل-پاپینی بوک-کیشوارد الایار-الروند-بانو گالادریل-نکرومانسر-آزگ-تالیا وار مان-لیو واک شان-آراگون سویل-آرون-پادشاه تیو-مریون-مرلین-بانوی کوارتز

جهان جدید فصل 1 قسمت 11

سرزمین ایزگارد 132 سال پس از میلاد

کیشوارد : نوشیدنی بریزم ، کراس : دیگه پر پر شدم ، کیشوارد : تو چی پاپینی ، پاپینی : من هنوز به سن قانونی نرسیدم ، کیشوارد : باشه ، پاپینی : من برم ببینم استاد بودان در چه حاله ، استاد بودان داری رو پشت بوم چیکار میکنی ، بودان : اوم دارم فک میکنم که اگه به آلفرد کمک کنم جزو تاریکی صاحب میشم و آبروم میره ، من میخوام هم به کراس و هم به آلفرد کمک کنم ، اما ، آبروم و اما مردم اینو صدق نمیکنم و میخوام یجوری بپیچونمش با مرگم ، پاپینی : مرگ !!!!! ، در این نزدیکی کوهی واقع شده که درونش اهریمنی زندگی میکنه ، البته حتما برای رفتن به ایزگارد باید از اون کوه رد شیم برای نجاتتون و نجاتم ، خودمو جون فدا میکنم ، پاپینی : استاد میتونید با یه نه گفتن برید و زندگیتون رو ادامه بدید ، بودان : نه پسرم من نمیتونم به پسر الام بگم نه الام کاری کرد که من تا آخر عمر بهش مدیونم ، پاپینی : جناب الام چیکار مگه کرده ، بودان : یک دفعه یه اورک یواشکی به خونم نفوذ کرده بود و چوب دستیم نزدیکم نبود برای همین نمیتونستم کاری کنم ، اورک تا نصف بدنمو خورده بود که الام وارد شد و نجاتم داد اگه نبود من الان اینجا نبودم ، پاپینی : پس منم باهاتون میمیرم ، بودان : تو زنده بمون راهنمای کراس و کیشوارد باش و تا خود خود ایزگارد همراهیشون کن ، صبح شد همراه کراس و بودان و غلامش کیشوارد همراهشان آمد 

کوهستان پلوگوس 132 شال پس از میلاد

کیشوارد : این کوه هوای منزجر کننده ای داره ، دارم بالا میارم ، کراس : راس میگه یه بوی بسیار بد و تلخ میاد ، بودان : این بو بوی اهریمنه ، توی این کوه یک اهریمن 340 متری زندگی میکنه ، باید خوشحال باشید که اون تو کوه گیر افتاده و گرنه ایزگارد با آتش یکسان بود ، پاپینی : داره برف میاد ، برف نشونه خوبی داره ، آنها وارد کوهستان شدند ، کیشوارد : این چه خاکیه تا حالا همچین خاکی ندیده بودم ، بودان : این خاک جهنمیه مردور پر از ایناس ، کیشوارد : واوووووو ، کراس : فک کنم به اهریمن رسیدیم ، کیشوارد : هاهاهاهاها ، این چرا شبیه بزه شاخ داره ، بودان : خنده بازی بسه موقعه فراره آروم آروم رد شید به پایین نگاه نکنید مواد مذابه ، پاپینی : استاد بهتر بود اینو نگید ، ناگهان پای پاپینی به سنگی خورد ، سنگ به مواد مذاب و مواد مذاب برروی اهریمن ریخت ، پاپینی : وای خاک تو سرم ، اهریمن بیدار شد و هوار بلندی کشید ، اهریمن : گررررررررر ، بودان فرار کنید خروجی غار روبرو مونه ، بدویید ، آنها دویدند تا پل به پایان رسید ، کراس : وای اینجا پل قطع شده چجوری بریم اونور ، بودان : گای رای سنبو جنزو واتریوم ، ناگهان سنگ هایی ظاهر شدند و آنها را به قله کوه رساند ، کراس : چرا اینو اون موقع استفاده نکردی ، بودان : ساکت باش برو ، بودان کراس را هل داد و بودان همراه اهریمن به ته مذابها افتاد و از بین رفت ، کراس : نه بودان نه ، چرا چرا خودشو برای من ناچیز از بین برد ، کیشوارد : خدا باید روزگار رو لعنت کنه ، پاپینی : من بی استاد شدم حالا غلامی کی رو بکنم ، کراس : ما به ایزگارد میریم و حکومت بانوی کوارتز رو نابود میکنیم ، بودان عزیز یکی از این قربانی ها بود ، کراس و دوستانش به ایزگارد رسیدند اما بدون بودان و اینکه هرچه کراس ادامه میداد به سختی های بدتری می رسید

پایان فصل اول

جهان جدید فصل 1 قسمت 10

سرزمین ایزگارد 132 سال پس از میلاد

بودان : پس نقشت اینه که به آلفرد کمک کنی تا سرزمینشو پس بگیره ، کراس : شاید طبق دین اشتباه باشه اما من به این چیزا باور ندارم و کار خودمو میکنم ، بودان : پس میگی که کمونیستی آره ، کراس : نه اما یه بار قانون شکستن اشکالی نداره ، بودان : پس برای اینکه درویید ها و انت ها مارو نبینن باید از کوهستان شرم گذر کنیم ، پاپینی : استاد ببخشید چرا بهش میگن کوهستان شرم ؟؟؟ ، بودان : چون نوعی پرنده کمیاب به اسم مرغ طوفان اونجا زندگی میکنه که هر انسان یا موجود دیگه ای رو ببینه با رعد و برق نابودش میکنه ، بخاطر همین اسمشو گذاشتن کوهستان شرم چون هرکی بره اونجا شرم آور ترین کار عمرشو کرده ، پاپینی : یا عیسی مسیح ، کراس : وقتو تلف نکنید بریم ، کراس و بودان و پاپینی به نوک قله کوه رسیدند که ناگهان با دره ای عمیق به عمق 300 متر بر خوردند ، پاپینی : حالا اینو چیکار کنیم ، استاد نمیتونی یه پل احضار کنی یا یه پرنده که ازش رد شیم ، بودان : نه ، واقعا نمیدونم چیکار کنیم ، اگه هم مرغ طوفان رد بشه دیگه فاتحمون خوندس ، کراس : یه راهی هست ، بودان و پاپینی : چی راهی ، کراس : اینکه از مرغ طوفان بخوایم که مارو برسونه ، بودان : چی میگی بچه عقلتو از دست دادی اگه نزدیکش بشی تبدیل به کباب کوبیدت میکنه ، کراس : به امتحانش می ارزه ، بودان : اگه تو تونستی پیروز شی من اسممو عوض میکنم ، پاپینی چادر رو پهن کن چایی هم درست کن ، ما اینجا میمونیم ، پاپینی : چشم ، کراس : باشه ، کراس به لانه مرغ طوفان شتافت ، مرغ طوفان درون لانه نبود ، او در لانه یک تخم داشت ، کراس : آخه یه تخم کوچولو موچولو داره ، ناگهان صدای زوزه اور اومد ، اور : هیچ کوفتی هم نیست که بخورم ، اور تخم را دید و شتافت ، کراس : اوضا خیطه باید از این بچه بی سر پناه محافظت کنم ، اور : گمشو انسان پست ، بزار اونو بخورم وگرنه تورو میخورم ، کراس : هاهاهاهاها ، مگه شنگول منگوله که منو بخوری مامان بزی نجاتم میده ، وای مردم از خنده ، اور اسگل تو منو نمیشناسی ، اور : میخوای هر خری که هستی باش ، ناگهان اور از پشت کمرش یک تبر بزرگ در آورد ، کراس : اوضا دیگه خیلی خیلی خیطه ، باید در برم ، اور : وایسا ده وایسا ، کراس : وای از نفس افتادم ، حالا چیکار کنم الان میاد پدرمو در میاره ، باید دست به کار شم ، موقع جنگه ، اور : آقا کوچولو کجایی اون تخمو بده و رفع زحمت کن منم کارت ندارم ، کراس : های اور من اینجام بیا باهام بجنگ ، اور : عه پس شیر شدی باشه الان پوستتو میکنم باهاش پادری درست میکنم ، کراس : کور خوندی ، کراس به سختی با اور جنگید او با پاره کردن کمربند اور خلع سلاحش کرد و اورا به ته دره فرستاد ، کراس : آخیش ، ناگهان از تخم صدای تق تقی آمد و تخم باز شد ، و یک پرنده آبی رنگ زیبا بیرون زد ، کراس : عه آخه تو چه نانازی ، سپس مرغ طوفان وارد شد ، و میخواست کراس را بکشد که پرنده جوان با ایم و اشاره به مادرش گفت که کراس اورا نجات داده ، مرغ طوفان : ممنونم بچه جون برای نجات بچم چجوری ازت تشکر کنم ، کراس : آهههههه حرف زد ، اوم لطفا میشه من و دوستامو به اونور دره برسونید ، ناگهان مردی از پشت مرغ طوفان پیاده شد و گفت : این صدا برام آشناس ، این صدای کراسه ، کراس : این تویی کیشوارد خیلی پیر شدی ، کیشوارد : کراس خوشحالم از دیدنت ، تو چجوری از اینجا سر در آوردی ، کراس : داستانش طولانیه ، راستی تو چجوری از این جا سر در آوردی ، کیشوارد : اونم داستانش طولانیه ، کراس : یه دقیقه صبر کن ، آهای پاپینی و بودان من برنده شدم ، بودان : چچچچچچی ، کراس : آره سوار شید بریم راستی ، اسمتو چی میزاری ، بودان : ساکت اون یه حرف بود ، پاپینی : استاد ضایع شدید ، بودان : بچه ساکت باش ، کیشوارد : کراس و جناب بودان و جناب پاپینی همراه من امشب به کلبم بیاید ، بودان و پاپینی و کراس : حتما ، کراس با پیدایش دوست قدیمی اش داستان های زیادی را میگذراند و به هدفش نزدیک میشود

جهان جدید فصل 1 قسمت 9

سرزمین گاندور 132 سال پس از میلاد

بودان : انتو وای انتو سای انتو ، ناگهان آتش خاموش شد ، بودان : حالا من وارد زمین میشم ، پاپینی ، پاپینی : بله ارباب ، بودان : این ترسوی اسگلو ببرش نمیخوام ریختشو ببینم ، منم میرم کراس رو نجات بدم ، های کراس منم بودان اومدم نجاتت بدم ، کراس : بودان من به تو مدیونم ، این بار دومه که نجاتم میدی ، بودان : هاهاهاهاها ، این حرفا رو نزن ، راستی چقد بزرگ شدی اول نشناختمت ، کراس : اینارو بزار کنار ، چجوری اومدی اینجا ، بودان : داشتم توی جنگل های اطراف هیزم جمع میکردم که ، یهو انت جلوم ظاهر شد ، انت ( درخت سخنگو ) : ای هوار به دادم برس میتراندر ، من گفتم چی شده ، اون گفت که سرزمینم ایزگارد به خاک و خون کشیده شد ، مردوری ها تصاحبش کردن منم با پاپینی اومدم اینجا ، کراس : ببخش ولی میتراندر کیه ، بودان : من فامیلیم بودانه و اسمم میتراندره ، کراس : آها ، کراس همراه بودان از زندان بیرون زد ، کراس : مریون حالا میتونم در رکابت بجنگم ، مریون : خوشحالم ، آلفرد : میتراندر بودان موش سفت بالاخره خودتو نشون دادی ، بودان : هاهاهاهاها ، آلفرد چرا صورتتو با کلاه خود پوشوندی ، میخوای نشناسنت ، پادشاه جادوگر آنگمار : بودان رفیق قدیمی ، این حرفا رو نزن ، حداقل من بهتر از اون برادر پاچه خوارم هستم ، من ارباب بر حق ایزگاردم ، بودان : جنگل ایزگارد مال درویید ها و انت هاست ، محل زندگیشونه ، تو میخوای چند تا زن و بچه بیگناه رو فقط برای انتقام بکشی ، تو دیگه اون آلفرد سابق نیستی ، برای من آلفرد مرده ، پادشاه جادوگر آنگمار : باشه دوست قدیمی ، باشه ، من قاتل من تروریست من متجاوز ، منم یه حقی دارم ، بالاخره من انسان نیستم ، باشه باشه پس دیگه اسممو نیار ، رفیق نیمه راه ، جنگ بزرگی در گرفت و کلی انسان کشته شدند ، اما گاندوری ها پیروز شدند و آلفرد و باقی سربازانش به برج ایزگارد بازگشتند ،

سرزمین ایزگارد 132 سال پس از میلاد

آزگ : هاهاهاهاها ، از الف بچه های دنه فور شکست خوردی این بود اون قویترین شوالیه ، یعنی خاک تو سرت ، آلفرد : از برج من گمشو بیرون ، فقط گمشو و برو ، اصن برگرد به گند آباد ، اون دژ قدرتمندت ، من نمیخوام یه نامرد مثل تو درون گوشم وزوز کنه ، گمشششششو ، آزگ : من میرم خسیس اما بدون اون روزی که اونا به برجت حمله کردن دیگه آزگی نیست که نجاتت بده ، خدا نگه دارت نباشه ، آلفرد : بی برو گمشو بابا حال داریا 

سرزمین گاندور 132 سال پس از میلاد 

مریون : خیلی بده که داری میری کراس حداقل یه شبی باهامون بمون ، کراس : اینو از من نخواه من میخوام برم جایی گم و گور شم که دست الفسایس بهم نرسه ، مریون : باشه هر جور خودت میدونی ، کراس : بودان و پاپینی بریم ، بودان و پاپینی : بریم ، مریون : فقط یه چیزی اینکه از کانال های آب برید که دست الفسایس میفتید و نه دست سرزمین تاریکی ، مسیح مراقب شماست ، کراس : باشه ، خدا نگهدار ، کراس همراه دو دوستش به سمت ایزگارد میرفت تا بتواند درویید ها و انت ها را آزاد کند ، این راه تازه شروع شده

 

جهان جدید فصل 1 قسمت 8

زندان گاندور 132 سال پس از میلاد

مرلین : اوم مردک میبینم که پروندتم پاکه ، از زندان الفسایس هم که گریختی ، متواری مفلوک اصن میدمت به همون الفسایسی ها تا خودشون تصمیم بگیرن چیکارت کنن ، قاتل ، کراس : هاهاهاهاهاها ، مردک کثیف ، هرکار دلت میخواد بکن من بمیرم یا زنده بمونم مهم نیست فقط اینکه یادت باشه توهم تو این جنگ میمیری ، نه تو و نه من و نه هیچ انسان دیگه ای نمیتونه از مرگ فرار کنه چه امروز باشه و چه فردا ، منو از مرگ نترسون ، مرلین : ببریدش ، الفسایسی ها دم درن همینجا اعدامش کنن ، ناگهان ملازمی وارد شد ، ملازم : ارباب مرلین ، جادوگر آنگمار داره گاندور رو نابود میکنن ، مرلین : فعلا با تو کاری ندارم ، خدارو شکر کن ، ملازم بریم 

سرزمین گاندور 132 سال پس از میلاد 

مرلین : مریون کجایی ، مریون : دارم از دروازه اصلی دفاع میکنم ، مرلین : نگران دوست چندین و چندسالت نیستی ، مریون : خدا بزرگه ، وظیفه من محافظت از سرزمین مادریمه ، پادشاه ، مرلین : که اونطور ، سربازان گاندور تا آخرین نفس بجنگید نذارید ، جادوگر آنگمار وارد شه ، ناگهان دروازه اصلی شکست و هزاران نفر کشته شدند ، جادوگر آنگمار همراه فرماندهانش بر سوار اژدها بودند و سربازان آنها بجای انسان مشی از اورک ها بودند ، مریون : سربازان عقب بکشید ، هرکسی سر آلفرد اینچل رو بیاره من یک کاخ بزرگ در دشت های سبز و چندین خدم و حشم تحویلش میدم ، فکرش نمیکردم که آنگمار بجای انسان ، اورک هارو آورده ، انگار همچی بر طبق مراد ما نیست ، تنها امید من تویی کراس چیم ، مرلین : ملازم بیا بریم توی کاخ ، ملازم : چشم ، مرلین کوهی از هیزم درون کاخش ساخت و آنرا آتش زد ، ملازم : ارباب دارید چیکار میکنید ، مرلین : هاهاهاهاها ، با رفتن توی این آتیش خودم از فلاکت زندگی و اسیر شدن توسط اورک ها رهایی میدم ، ناگهان بودان جادوگر وارد شد و گفت : احمق تو پادشاهی باید از مردم محافظت کنی حالا هم میخوای تو سوراخ موش بری خودتو بکشی ، خاک تو سرت

جهان جدید فصل 1 قسمت 7

دشت های سبز 132 سال پس از میلاد

آلفرد : به ایستید ، ریو دختر بیا اینجا ، ریو : بله قربان ، آلفرد : هاهاهاهاها ، رسیدیم به سرزمین درختان اقاقیا ، درختان مسیح ، سرزمین انسان ها گاندور ، ملازم : قربان زره ها و جامه هاتون رو آوردم ، جناب پادشاه جادوگر آنگمار ، آلفرد یا پادشاه جادوگر آنگمار انسانی تبعید شده و عضوی از هفت جناه شیطان و رهبر انسان های تبعید شده است ، او یک بار توسط برادرش شوالیه اعظم برکولی تبعید شد و قسم خورد که برکولی و تمام سرزمین روشنایی را از بین ببرد ، او یکی از شوالیه هایی است که در جهان همتا ندارد و کسانی که با جنگیدند همه کشته شده اند

سرزمین گاندور 132 سال پس از میلاد

ملازم : ارباب مرلین ، ارباب مرلین ، لشکر دشمن روبروی دژهای گاندوره و اینکه آزگ اینجا نیومده ، مرلین : روبروی دژها و اینکه آزگ نیومده ، مریون رو خبر کن ، ملازم : پادشاه جادوگر آنگمار اینجاست هممون برفنایم !!!!!! ، مرلین : چچچچی پادشاه جادوگر آنگمار اون دیو وحشی ما باید از برج کوارتز کمک بگیریم تا شوالیه هاشون رو بفرستن ، ناگهان یک شوالیه راهب وارد شد ، شوالیه : من فردریک راهب سی و چهلم از کوارتز اومدم تا کمکتون کنم ، مرلین : خوبه ولی چرا یه چهلمی رو فرستادن آخه تو میتونی شلوارتو بکشی بالا ، هاهاهاها ، شوالیه : مردک مفلوک درست صحبت کن کسی نمیتونه به من اهانت کنه میخوای بخوا و نمیخوای هم نخوا ، تکلیفمو روشن کن ، مرلین : ملازم گور به گوری اون مریون رو خبر کن تا خفت نکردم ، ملازم : باباباباشه ارباب ، مرلین به پیش درخت جهان شتافت ، مرلین : ای درخت جهان ای بزرگترین درخت دنیا ای تنها باقیمانده از مسیح کمکمان کن تا از این امتحان سربلند بازگردیم ، سجده میکنم ، لطفا به نام پسر و پدر و روح القدس ، مارا نجات ده ، ناگهان کراس با یک شمشیر درخت جهان را قطع کرد ، مرلین : موجود خوار و کوچک چطوری جرات کردی درختی رو که مسیح برای ما بجا گذاشت رو ببری ، تنها امیدم رو ناامید کردی ، کراس : اگه تو پادشاهی و این مردمت ، مثل مرد برو توی میدون جنگ و دل به این خرافات چرت و پرت نبند ، اینا فقط یه مشت دروغه که پدران ما گفتن ، تف تو شرف پادشاهی که به خرافات دل میبنده ، میخوای مثل پدرانت تا آخر عمر خرافاتی باشی ، بلند شو ، مرلین : تو تو یه کافری سربازا بندازیتش زندان و بعد از جنگ اعدامش میکنیم ، ای مریون شیطان تو و این دوستانت باید از زمین محو شید

 

 

جهان جدید فصل 1 قسمت 6

سرزمین گاندور 132 سال پس از میلاد

دنه فور : ای مسیح کمکی برما کن تا از این امتحان پیروز باز گردیم ، ملازم : قربان پسرانتون جناب مرلین و جناب مریون تشریف فرما شدند ، مرلین پسری در ناز و نعمت بود اما مریون توسط اورها بزرگ شده بود ، مرلین : ندله ( ارباب بزرگ ) من جانم فدای شما ، مریون : بفرمایید پدر امر چیه ، دنه فور : آزگ قراره به اینجا حمله کنه باید جلوش رو بگیریم ، مرلین : چچچچچی آزگگگگگ پدر لطفا منو از امر وادارید ، مریون : پدر من رشیدانه میجنگم ، دنه فور : هر غلطی که بخواید بکنید اما سریع جمعش کنید من باید یه سری به بانو بزنم ، سرزمین های روشنایی توسط بانو اداره میشه به قول خود احمقشون اون مادر مسیحه و درون برجی بزرگ با صد طبقه به سر میبره و کسی ندیددش 

رتبه کوارتز ( مغز سرزمین روشنایی ) 132 سال پس از میلاد

دنه فور : شوالیه بزرگ در رو باز کن میخوام برم توی برج کوارتز ، شوالیه : گمشو چاق زشت پیر ، دنه فور : هوی هوی هوی من پادشاه گاندور پسر مسیحم !!! شوالیه : اولن میخوای هر کسی باش و دومن آخه کی گفته که تو پسر مسیحی ، هاهاهاها بمیر ، پادشاه گاندور کشته شد و کسی نفهمید او توسط شوالیه های برج کوارتز کشته شده

سرزمین گاندور 132 سال پس از میلاد

مرلین : آه پدر عزیزم چگونه بدون تو سر کنم چگونه من بدون تو آزگ رو شکست دهم ، من پادشاهی میکنم و انتقامت رو میگیرم ، مریون ( تو دلش ) : فقط لاف میزنی پسره تقس ، لشکر آلفرد با 100 هزار مرد جنگی به گاندور حمله میکرد ، کراس : بالاخره به گاندور رسیدیم ، مریون : آه دوست عزیزم کراس خوش اومدی به گاندور شیطانی ، کراس : هاهاهاها ، گاندور شیطانی رو خوب گفتی ، شنیدم دنه فور مرده تو شاه شدی ، مریون : نه مرلین الان شاهه ، تازه آزگ داره به اینجا حمله میکنه ، کراس : آززززززگ ، اون اورک کثیف کل جنگل ایزگارد رو صاحب شده ، حالا میخواد گاندور رو نابود کنه ، اون خیلی قویه با لشکرش ، من و الف هارو درهم شکست ، مریون : اون از مرلین و این از آزگ  ، ههههههی خدا چقد من بد شانسم ، آزگ آنطور که توسط گاندوری ها عمل نکرد و آلفرد را با 100 هزار مرد جنگی به گاندور فرستاد

"آغاز هیجان"

 

جهان جدید فصل 1 قسمت 5

سرزمین ایزگارد 132 سال پس از میلاد

آلفرد اینچل در شرق و آزگ تک چشم در غرب و در قلب لشکر فردوی بازرگان ، سرزمین مردور با اورگ ها و بازرگانان و انسان های تبعید شده سرزمین ایزگارد را تصرف کرده و دارند به دشت های سبز نفوذ میکنند ، سپس کراس چیم اولین انسانی بود که رهبری الف ها را میکرد وبا 30 هزار الف در مقابل لشکر تاریکی ایستاد ، کراس : مردان من بتازید تا سرزمینمان را پس بگیریم ، آلفرد : هاهاهاها پس این بچه 17 و 18 ساله میخواد جلوی من رو بگیره ، های بچه جون برو دنیا رو بگردو تجربه کسب کن بعد به جنگ من بیا ، آخه تو به این کوچیکی گناه داری بمیری ، کراس : آلفرد اینچل اگه مردی پس خودت مردانه با من بجنگ ، تالیا کشتن آزگ رو به تو میسپرم ، تالیا : چشم ارباب ، جنگ در گرفت و با شکست لشکر الف ها روبرو شد 

مقر الف های لوتلورین 132 سال پس از میلاد

تالیا : ارباب ما شکست خوردیم چجوری به لوتلورین برگردیم ، کراس : شما برگردید من با غرور و ترس خودم باید بجنگم ، تالیا : ارباب کجا ، کراس : مراقب خودتون باشید لشکریان من

سرزمین گاندور 132 سال پس از میلاد

ای ارباب بزرگ سرزمین انسان های گاندور پسر مسیح !!! دنه فور بزرگ ، دنه فور : بسه خجالتم نده ، ملازم : ارباب دشت های سبز و ایزگارد بدست گرفتن و دارن به سمت گاندور میان ، دنه فور : چچچچچچی یییییه کککککاریش بکن وگرنه خوراک اورگ ها میشیم ، ملازم : قربان شما دستور بدید ، دنه فور : پسرانم رو خبر کن ، ملازم : چشم ، دنه فور ( تو دلش ) : ای آلفرد مارموز اون این سرزمینارو مثل کف دستش میشناسه باید یه کار بکنم

جهان جدید فصل 1 قسمت 4

سرزمین لوتلورین 129 سال پس از میلاد

بانو گالادریل : کراس رسیدیدم وارد شو ، ناگهان ملازمی وارد شد و گفت : به نام پسر و پدر و روح القدس ، به نام مسیح ، من ملازم اینجا ترین هستم ، کراس : به نام مسیح ، میگم بانو چرا یه کوتوله اینجا ملازمه ؟؟؟؟ آخه جد منم کوتوله بود ، گالادریل : اون همسرم اونو نجات داده اونم بهمون وفاداره راستی کوتوله از مد افتاده بهشون دورف میگن ، کراس : آهان ، چرا جد من تورین دورف بوده و من دورف نیستم ؟؟؟ گالادریل : چون همسرش انسان بود و پسرشم انسان شد ، خب سوال نپرس بریم پیش همسرم ، آنها به پیش همسر گالادریل ، کلبورن رفتن ، کلبورن : خوش آمدی پسر الام ، کراس : ممنون ای پادشاه الف ها ، کلبورن : پسرم من که شاه الف ها نیستم ، کراس : پس کی شاهه ؟؟؟ کلبورن : تراندویل خسیس ، کراس پس چرا شما رو تخت شاهی نشستید ، کلبورن : نه سرزمین الف ها به سه قسمت شده : الف هایم ، ریوندل و اینجا ، کراس : آهان ، تو دلش : نگا اینجا پر از اسم مسیح و عکس مسیحه ، اینجا بیشتر شبیه کلیساس تا کاخ ، گالادریل : خب پسرم از فردا تمریناتت شروع میشه ، کراس به مدت 3 سال تمرین کرد و فرمانده الف ها شد ، این اولین بار بود که یک انسان فرمانده الف ها میشود

سرزمین ایزگارد 132 سال پس از میلاد

جنگل زیبای ایزگارد نسیم خنکی داشت ، آلفرد : اوم نوشیدنی خوبی آزگ اینو از کجا آوردی ، آزگ : میمون اینجا برج جنگی ایزگارده نه میخانه ، انسان تبعید شده ، آلفرد : اورگ خوک صفت بفهم با کی حرف میزنی من بیخود سه سال وقت نذاشتم تا این برج عرعر رو بسازم ، و حاکمش هستم ، آزگ : خب حالا جنگ رو کی شروع میکنی ، آلفرد : باید اون بازرگان احمق لشکر رو برام بیاره راستی خبر داری که یه انسان فرمانده الف ها شده ، پسر الامه ، آزگ : هاهاهاهاها اونم مثل پدر و پدربزرگ و جدش توسط من کشته میشه خیالت تخت

پدر جیرایا

سلام

امروز یه فکری به ذهنم خورد که توبیراما پدر جیرایاس ، بگم چرا چون هم قیافشون و هم اسمشون شبیه همه ، شاید اخلاقشون فرق داشته باشه اما جیرایا هم تو شمشیر زنی مثل توبیراما عالیه ، یه چیز دیگه هم هست ، هیروزن از جیرایا بسیار مراقبت میکرد و اونو بهترین شاگردش میدونست ، من مطمئنم که جیرایا پسر توبیراماس

چون موهاشون مثل همه و سفیده ، و خط های قرمز رو صورتشون دارن

یه چیز دیگه هم هست اون قسمتی که توبیراما توسط کینکاکو و گینکاکو کشته شد به هیروزن گفت که هوکاگه شو از همه چیزم محافظت کن ، اون همه چیز معلومه که جیرایا بوده ، چرا چون هیروزن بیشتر تکنیک هارو اول به جیرایا یاد میداد شاید اینو بگید چون جیرایا اسگل بود اما نه ، یاد دادن تکنیک احضار به یه اسگل مثل جیرایا کار سختیه ، ولی یادش داد و این معلوم میکنه که هیروزن بخاطر اینکه پسر توبیراماس بهش یاد داده ، خلاصه بگم که ناروتو پر از داستانای مخفیه

جهان جدید فصل 1 قسمت 3

سرزمین ریوندل 129 سال پس از میلاد

کراس : واییییییی پدرم در اومد دیگه پوستی رو دستم نمونده ، راستی اصن چرا داریم تمرین میکنیم ، الروند : برای نابودی ترول ها و گابلین ها و اورگ ها ، کراس : خب اینا کی هستن ؟؟؟ الروند : خاک تو سرت پسر الامی ولی اینارو نمیشناسی ، ترول ها غول هایی بد بدن و هیکلی که انسان ها رو میخورن هستن ، اورگ ها موجوداتی خوک مانند و بسیار زشت و گابلین ها دو نوع هستند ، گابلین های کوه و گابلین های دشت ، گابلین های کوه بسیار کوچک و زشت هستند اما گابلین های دشت بزرگتر و چاق تر از گابلین های کوه هستند ، کراس : آهان ، ناگهان الفی وارد شد و گفت : ارباب الروند اورها حمله کردن ، کراس : اورها کین ؟ الروند : بدو بریم بعدا توضیح میدم

دشت های سبز 129 سال پس از میلاد

لشکر الف های الروند در برابر اورها ایستاده بودند ، کراس : یا خدا اینا که گرگن ولی چرا رو پا وایسادن ؟؟؟ ارباب اورها : هی الروند تو که الف بزرگی تو که ارباب ریوندلی پس چرا از سرزمینت تبعید شدی ؟ اینجا دشت های منه و هرکار که بخوام میتونم بکنم ، کراس : دیگه بدتر حرفم میزنن ، الروند : ده ساکت باش ، های چرا الف هارو میخوری من گفتم میتونی اینجا بمونی مگر اینکه کسی رو نخوری تو هم با اورگ ها و گابلین ها سر تا پا یه کرباسیت ، ارباب اورها : منو با اون کریح المنظرا یکسان نکن الروند ، شیپور جنگ دمیده شد و دو لشکر جنگ رو شروع کردن الف ها برنده شدند و اورها رو به مردور تبعید کردند اما ریوندلی ها تلفات زیادی داشتن ، کراس : وای تموم شد چه بد بود ، پس اورها اینا بودن ، الروند : تو اینجا نمیتونی بمونی خیلی خطرناکه من تورو به لوتلورین میفرستم 

سرزمین ریوندل 129 سال پس از میلاد

بانو گالادریل : الروند پسر الام کجاس پیشم باشه بهتره ، جنگل الفی ازش مراقبت میکنه ، الروند : باشه سلامم رو به پادشاه کلبورن برسونید ، بانو : حتما ، کراس لطفا میتونی پیش من و شوهرم در لوتلورین بیای ، کراس : حداقل از استاد الروند بهتره ، الروند : های درست صحبت کن ، اینگونه بود که کراس با الف ها دوست شد و برای پناه بیشتر به جنگل الفی رفت

جهان جدید فصل 1 قسمت 2

زندان الفسایس 129 سال پس از میلاد

کراس : هههههههی روزگار با ما هم بد تا کردی نگا باید تا آخر عمرم تو این دخمه بمونم ، ناگهان صدایی عجیب به گوش کراس رسید ، مردی پیر با یک طناب کراس را نجات داد ، کراس : ممنون پیری خیر از پیریت ببینی ، مرد : چی چی میگی بابا اون منم که باید اینو بگم نه تو ، کراس : حالا کی هستی و چرا نجاتم دادی ، مرد : من بودان دوره گردم و نجاتت دادم چون به پدرت الام مدیونم ، راستی از الام چغر چه خبر ، کراس : پدرم سه سال پیش برای نجات مردم ایزگارد به اونجا رفت و کشته شد ، بودان : چی اون الامی که من میشناختم بیدی نبود که به این بادا بلرزه چرا کشته شد ، کراس : اونشو دیگه نمیدونم ، بودان : یالا یالا بدو بریم تا نیومدن سراغمون

سرزمین ریوندل 129 سال پس از میلاد

بودان : جغله بلندشو بریم ، کراس : به من نگو جغله من 16 سالمه ، بودان : اینجا سرزمین خداست اینجا ریوندله ، کراس این همون سرزمین مردان کهنه ؟ بودان : آره ، ناگهان مردی با سربازانش ظاهر شد ، مرد : خوش آمدی بودان به خانه درویشی ما این کاخ مختص شماست ، بودان : الروند برای خوش گذرانی نیومدم برای پناه دادن کسی اومدم ، الروند : کی ، بودان : پسر الام ، الروند : پسر الام ، خوش آمدی جوونک اسمت چیه ، من الروند پسر ارندیل پسر تور هستم ، کراس : من کراس پسر الام پسر الویم پسر تورین سپر بلوط هستم ، الروند : آه پسر تمام اجداد تو مردانی بزرگ بودن ببینم تو چطوری بیا تو ، ببین این شمشیر جدت تورینه که من ساختمش ، کراس : جان !!!! داداش چند سالته ، الروند : من نامیرام و حسابش از دستم رفته فک کنم 600 یا 700 سالم باشه ، کراس : یا حضرت سپر بلوط ، الروند : از فردا تمریناتت شروع میشه ، کراس : اما ، الروند : هیچ وقت به یه الف نگو اما ، بدو بینم

 

جهان جدید فصل 1 قسمت 1

سرزمین الفسایس 110 سال پس از میلاد

برگها با نسیم باد به اینطرف و آن طرف میرفتند و سرزمین پر رونق الفسایس پر از جنگ و خونریزی بود ، شاه الفسایس ، آرگون از مردمش در برابر اورگ ها محافظت میکرد ، اما الفسایس با خاک و خون یکسان شد ، سپس بعد سه سال ، قهرمانی به نام الام چیم مردم را نجات داد و الفسایس را بازگرداند و اورگ ها را به سرزمین مردور تبعید کرد

الف هایم 114 سال پس از میلاد

خبر نجات مردم به شاه الف ها تراندویل رسید ، تراندویل شاهی خودکامه و بد جنس و پول دوست بود و حتی در زمان جنگ به انسان ها کمکی نکرد در حالی که انسان ها هزار بار الف ها را نجات داده بود ، تراندویل : ای مردم من الفسایس و انسان هایش ، به هیچ کمکی نیاز ندارند پس ما نمی خواهد کمکشان کنیم و هیچ عذاب وجدانی نداشته باشید

در الفسایس پسر قهرمان الام به دنیا آمد و الام نامش را کراس نهاد

روستای دوبرت 129 سال پس از میلاد

کراس کراس کراس کجایی بدو کلاس دیر شد ، کراس : باشه کیشوارد الان میام ، کیشوارد : بالاخره رسیدیدم آخیش فک کنم دیر کردیم ، کراس : نه بابا دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه ، بریم تو ، معلم : کدوم گوری بودید 1 ساعت از کلاس گذشته ، کیشوارد : اما خانم یه کاری برامون پیش اومد ، معلم : تو یکی ساکت باش گردو مغز ، کراس چیم و کیشوارد الایار شماها بخاطر یک ساعت دیر رسیدن ، تنبیه میشید و باید سه بار کل مدرسه رو از بالا تا پایین بشورید !!!!، برید ، کیشوارد : هی کراس نگا اون رابرته داره به لیو زور میگه ، کراس : تا دیروز پسرا رو اذیت میکرد حالا نوبت دخترا شده ، موجود پست فکر میکنه پسر کد خداس میتونه هرکار بکنه ، هوی رابرت زورت به ضعیفه رسیده ، رابرت : برو بابا به تو ربطی نداره ، هی دختره نبینم ناراحت شی ، کراس : بیشعور درست صحبت کن ، کراس چیم با یک چوب بزرگ اورا کشت ، کیشوارد : وای کراس تو اونو کشتی ، فاتحت خوندس ، کراس چیم به مدت حبس ابد به زندان رفت

 

نظر سنجی هاشیرایی

خب اینجا میخوام یه نظر سنجی هاشیرایی داشته باشیم لطفا تو کامنتا بگید چی شدید

بر اساس رقم اول سن تون با کدوموم این باحالا دیدار میکنی

1-گیو تومیوکا

2-یوریچی تسوگیکونی

3-شینوبو کوچو

4-مویچیرو توکیتو

5-میتسوری کانروجی

6-کیوجورو رنگوکو

7-سانمی شینازوگاوا

8-اوبانای ایگورو

9-تنگن اوزوی

0-گیومی هیمجیما

حالا میبینیش چه اتفاقی میفته 

بر اساس رقم اول شارژ گوشیتون

1-باهاش ازدواج میکنی

2-روش کراش میزنی

3-باهم دعوا میکنید و اون تورو میکشه

4-باهاش خاله بازی میکنی

5-باهم شام میخورید و می رقصید

6-اون تورو به عنوان خدمتکار قبول میکنه

7-براش غذا درست میکنی

8-ازت محافظت میکنه

9-تو به عنوان جانشینش انتخاب میشی

0-تورو به سرپرستی قبول میکنه

خب خودم یوریچی ساما منو به سرپرستی قبول میکنه ، آخه پدر از این بهتر میشه 

 

 

بیوگرافی فوگوکی سویکازان

اولین حضور در انیمه : فصل 12 قسمت 9 ناروتو شیپودن

قد : 249 سانتی متر

اندام : چاق

وابسته به : کیریگاکوره

تکنیک ها : سوزن موی سنبون-کشتن خاموش-کنجوتسو : شمشیر سامه هادا

شریک : کوشیمارو کوریاراره

خانواده : کیسامه هوشیکاگی ( فرزند خوانده )

ظاهر : ظاهر فوگوکی مانند ماهی بود و چشمان گرد و کوچک داشت ، و قد بسیار بلندی داشت ، او موهای بلند نارنجی که بالایش سنجاق شده بود و چشمهای سیاه ، راه راه های سبز بر صورتش ، یک کت بی آستین که زیرش یک پیراهن سیاه و دستبند های کیریگاکوره را بسته بود ، و شمشیر سامه هادا را به گردنش انداخته بود

فوگوکی عضوی از هفت نینجای شمشیر زن مه بود ، او مانند بقیه هفت شمشیر زن انسانی بد جنس بود ، و یک روز پسرکی از خاندان هوشیکاگی را پیدا کرد و آنرا بزرگ نمود سپس نام پسر را کیسامه نهاد و کیسامه تبدیل به یکی از خدمتکاران هفت شمشیر زن شد ، در ماموریتی فوگوکی به کیسامه دستور داد که نامه سری را برساند و دوستانش را بکشد ، پس از اتمام ماموریت کیسامه ، فوگوکی را کشت و به آکاتسوکی رفت ، در جنگ چهارم شینوبی فوگوکی همراه شریکش کوشیمارو کوریاراره احیا شد و با کاکاشی هاتاکه و مایت گای جنگید سپس از بین رفت و روحش در آرامش قرار گرفت

 

 

🎉نویسنده جدید🎉

 کینیچیوا نویسنده جدید هستم تن تن من دخترم و ۱۲ سالمه امیدوارم پست های خوبی بزارم بای تا های 

بیوگرافی تارویی

اولین حضور در انیمه : قسمت 56 بوروتو

قد : 153 سانتی متر

اندام : بسیار لاغر

وابسته به : کوموگاکوره

تکنیک ها : ندارد ( اصن معلوم نیست اینو چجوری نینجا کردن )

خانواده : یک نظریه هست که از خاندان رایکاگه باشه

ظاهر : تارویی پوستی تیره ، موهای بلند کرمی و کلاهی با نشان کوموگاکوره و نماد چونین کوموگاکوره را برتن دارد

تارویی زنی از خاندان ای ( نظریه ) و یک گنین از کوموگاکوره است ، او و توروی و یورویی به دستور رایکاگه پنجم دارویی به کونوها برای امتحانات چونین رفتند ، او از هیچ تکنیکی حتی تایجوتسو بهره نمیبرد بخاطر همین عضو دیگر گروه توروی از او محافظت میکرد ( این اون نظریه رو ثابت میکنه که تارویی از خاندان رایکاگس و توروی از اون محافظت میکنه ) در مرحله پایانی امتحانات فقط با یک مشت تایجوتسوی سارادا اوچیها در دیوار میدان کوبیده شد و این مبارزه را باخت 

 

 

بیوگرافی زاکو آبومی

اولین حضور در انیمه : فصل 1 قسمت 21 ناروتو

قد : 157 سانتی متر

اندام : متوسط

وابسته به : اوتوگاکوره

تکنیک ها : بازوی های ترکیبی از صدا و چاکرا

ظاهر : زاکو موها و چشمهای سیاه ، لباسی به رنگ بژ با دو نوار سیاه و سه بار کانجی شی را بر لباسش داشت ، او سربند اوتوگاکوره و یک شال گردن ماری شکل دارد

زاکو یک شینوبی از دهکده اوتوگاکوره است ، زاکو در کودکی پسری فقیر بود که یک بار نانی دزدید و نانوا ها به دنبالش راه افتادند ، ناگهان اوروچیمارو ظاهر شد و نانواها را کشت و زاکو را نجات داد ، او زاکو را بزرگ کرد و به امتحانات چونین همراه دوسو و کین فرستاد تا ساسکه را بکشند ، در امتحانات کابوتو در مورد اوتوگاکوره حرف زد سپس زاکو کابوتو را مجروح کرد ، در مرحله دوم امتحانات او و تیمش به ساسکه و ساکورا بر خوردند ، و میخواستند ساسکه بیهوش را بکشند اما ساسکه بیدار شد و با جوینجوتسو دستان زاکو را شکست ، در مرحله آخر زاکو در مقابل شینو جنگید و بصورت وحشتناکی مجروح شد ، سپس او دیگر که بدرد اوروچیمارو نمیخورد همراه کین قربانی شدند تا اوروچیمارو بتواند هاشیراما و توبیراما را احضار کند

میکس از گیوووووووو♥♥♥♥♥♥

سلام اومدم با یک میکس و باز هم ساخت خودم از گیو تومیوکا

اینم این قبلیه کپی ممنوعه و همون قانونارو داره

اگه شیطان کش رو دیده باشی چه پسر و چه دختر عاشق گیو هستی

چون خودم خیلی دوسش دارم و بخاطر همین میکسش کردم

 

 

بیوگرافی تاجیما اوچیها

اولین حضور در انیمه : فصل 17 قسمت 7 ناروتو شیپودن 

قد : 179 سانتی متر

اندام : متوسط

ککی گنکای : شارینگان

وابسته به : کونوهاگاکوره-دهکده اوچیها

تکنیک ها : شارینگان : کپی کردن-کنجوتسو

خانواده : مادارا اوچیها ( پسر ) ایزونا اوچیها ( پسر )

پیشه : رهبر خاندان اوچیها ( قبلا )

ظاهر : تاجیما چشمها و موهای از پشت تراشیده شده سیاه ، او یک لباس مشکی یقه بلند تا پاهایش داشت و روی آن زرهی چین دار و بر پاهایش بانداژ هایی بسته بود

تاجیما اوچیها پدر مادارا اوچیها و ایزونا اوچیهاست ، پس از مرگ ایندرا اوچیها ( اولین اوچیها ) پدر بزرگ تاجیما رهبر خاندان شد و سپس پدرش تا مقام رهبر اوچیها به تاجیما رسید ، در دوره تاجیما بین سنجو و اوچیها درگیری ها بیشتر شد و فرزندان تاجیما کشته شدند ، پس از دیدار هاشیراما و مادارا ، تاجیما و بوتسوما خبر دار شدند و رو در روی هم جنگیدند ، اما جنگ توسط هاشیراما و مادارا به پایان رسید ، چند سال بعد ایزونا توسط توبیراما کشته شد و تاجیما افسرده شد ، در ساخت و ساز کونوها وقتی تاجیما در کوچه بود گروهی از ساروتوبی ها به رهبری ساسکه ساروتوبی تاجیما را اذیت کرده و شکنجه اش کردند ، تاجیما افسرده و بی آبرو تر از همیشه درون خانه اش بر زمین افتاد و مرد ، سپس مادارا سر رسید و جنازه پدر را دید ، تنها نامه ای در دست تاجیما بود که نشانی سنگ یادبود اوچیها را نشان میداد

بیوگرافی دکتر استرنج

نام اصلی : استیون وینسنت استرنج

اولین حضور : سینمایی دکتر استرنج

قد : 177 سانتی متر

اندام : ورزیده

وابسته به : بیمارستان مترو-ژنرال ( قبلا ) استادان هنرهای جادویی-انتقام جویان-نگهبانان کهکشان

قدرت ها : دستکاری جادوی الدریج-تلپورت-طلسم دگرگونی-طلسم باد-طلسم محافظ-طلسم سپر-طلسم اجبار-انفجارهای انرژی-طلسم آب-پرواز-تغییر شکل-انحراف بعدی-تجسم غیر مادی-افسون-طلسم تکثیر-طلسم فرو بردن زمین

شریک : وانگ

پیشه : دکتر-جادوگر-شمشیر زن-انتقام جو

ظاهر : استرنج موهای پمپادور و ریش های سیاه ، لباس جذب آبی رنگ همراه با نشان استرنج ، ارسی و دستبند های طلایی ، و شنلی یقه بلند قرمز ، چکمه های بنفش و گردنبند سنگ زمان را دارد

استرنج خدای جادوی مارول و عضوی از انتقام جویان است ، او در جوانی دکتر بسیار خوبی بود تا اینکه طی یک تصادف فلج شد و دکتر ها نمیتوانستند درمانش کنند بنابراین استرنج به کوه های کامار تاج رفت و جادو ها و طلسم های مختلفی یاد گرفت و تبدیل به یک فرا انسان شد ، او در موقعیت جدیدش با تور دیدار کرد و در مکان یابی پدرش یعنی اودین به او کمک کرد ، زمانی که تانوس و فرقه سیاه به زمین حمله کرده بودند ، استرنج و شریکش وانگ مورد هدف قرار گرفتند و ابونی ماو مشاور تانوس استرنج را اسیر و شکنجه کرد تا جادوی سنگ زمان را بشکند و سنگ زمان را صاحب شود اما ناگهان اسپایدر من و آیرون من سر رسیدند و استرنج را نجات دادند و ماو و نقشه اش شکست خوردند ، بعد مدتی استرنج به گروه نگهبانان کهکشان پیوست و در قمر تایتان با تانوس جنگیدند ، و استرنج برای نجات جان آیرون من ، سنگ زمان را به تانوس تحویل داد ، سپس تانوس با قرار دادن سنگ های ابدیت در دستکش ابدیت نیمی از کره زمین را صاحب شد و در این اتفاق استرنج و دیگر متحدانش مانند آیرون من متلاشی شدند ، پنج سال بعد هالک و دیگر انتقام جویان موفق به بازیابی بدن های تجزیه شده دیگر افراد شدند و دکتر استرنج به تمام قهرمانان بازیابی شده دیدار کرد و آن هارا به خرابه تسهیلات انتقام جویان برد و در آن مکان تمام ابر قهرمانان متحد شده و در علیه تانوس جنگیدند و آیرون من تانوس را شکست داد و کشته شد ، پس از مرگ آیرون من ، استرنج به کامار تاج بازگشت و به ادامه جادوهایش پرداخت

چیدوری

معنی : هزار پرنده

قبیله : طایفه اوچیها-طایفه هاتاکه

طبقه بندی : نینجوتسو

کاربران : کاکاشی هاتاکه-ساسکه اوچیها-سارادا اوچیها

چیدوری معمولی : این جوتسو بسیار قوی است که در سری اول توانست شن های گارا را نابود کند

چیدوری کاتانا : این چیدوری به حالت شمشیر در می آید و چند برابر قوی تر است

نیزه چیدوری : این جوتسو عمق زیادی از چاکراست که در سری اول کاکاشی درون سنگی نابود نشدنی بود و با این تکنیک به راحتی سنگ را خرد کرد

چیدوری سوسانو : این جوتسو با نام خدای کامیناری هم شناخته میشود و بسیار قوی است که میتواند یک کوه بزرگ و عمیق را به راحتی نصف کند و این تکنیک از سوسانو منتشر میشود

 

 

 

بیوگرافی کامانوو

اولین حضور در انیمه : فصل 1 قسمت 26 کیمتسو نو یابیا

قد : 160 سانتی متر

اندام : لاغر

وابسته به : دوازده کیزوکی

تکنیک ها : هنر خون شیطان : تفکر بی همتا

پیشه : شیطان ماه 6 پایین

ظاهر : کامانوو شیطانی با موهای بسته شده سیاه که نوکش نارنجی ، چشمهای آبی و در چشم راستش کانجی 6 پایین نوشته شده ، کامانوو بر صورتش تتوی یک لنگر سبز دارد ، او یک پیراهن سفید و یک شلوار سیاه که رویش یک هاروی سفید با آستین هایی زرد دارد

کامانوو یکی از دوازده کیزوکی و ماه 6 پایین است ، زمانی که کیوگای قدرت انسان خوردن را از دست داد و اخراج شد ، موزان کیبوتسوچی کامانوو را تبدیل به کیزوکی کرد ، سپس موزان از ماه پایین خسته شد و کامانوو و دیگر کیزوکی های پایین را کشت

 

داستان جدید اوبیتو 6

این قسمت : مرگ

هکی : باریکلا برا هوکاگه دست بزنید

من : فکر کردی با نام ناروتو میتونی منو گول بزنی ، کاموییییی ، برا مدتی باید اون تو بمونی 

فردا عروسی ناروتو

ناروتو : اوبیتو سنسی شنیدم یکی با نام من میخواسته شما رو بکشه

من : آره من دشمن زیاد دارم

کاکاشی : اون هکی بود ، الان کجاس 

من : دنیای کامویی

کاکاشی : اون دوتا بچه پس چی 

من : اونا راحت و آسوده به زندگیشون میرسن و من از شون مراقبت میکنم

فردا

من : باشه هکی مرگ تو هم فرا خواهد رسید و منم میدونم چکارت کنم

پایان فصل اول ( یکم چرت بود )

 

 

 

بیوگرافی اندرو گیلبرت میلز

اولین حضور در انیمه : قسمت 2 سورد آرت آنلاین

نام کاراکتر : اگیل

قد : 190 سانتی متر

اندام : ورزیده

دنیا های مجازی : سورد آرت آنلاین-الف هایم آنلاین-اوردینال اسکیل-پروژه السایزیشن

نژاد : انسان-نوم

وابسته به : سپاهیان پشتیبان انسان ها-تیم مرحله اول

خانواده : کتی ( همسر )

شمشیر : تبر سلاخ

پیشه : صاحب کافه-بازرگان-آهنگر

  

  سورد آرت آنلاین                  الف هایم آنلاین

ظاهر اگیل در بازی ها

ظاهر : اندرو مردی با پوست تیره ، کچل و ریش بزی است ، او یک پیراهن سفید و جلو بند گارسون ، شلوار سیاه میپوشد

اندرو مردی از 10 هزار بازیکنی بود که در سورد آرت آنلاین گیر افتاده بود ، پدر و مادر اندرو ، آمریکایی-افریقایی بودند ولی آنها تصمیم گرفتند در ژاپن زندگی کنند و اندرو را در ژاپن به دنیا آوردند ، اندرو بزرگ شد و برای خود کافه ای دست و پا کرد در کافه او با زنی به نام کتی آشنا شد و با او ازدواج کرد ، بعد دو سال او درون سورد آرت آنلاین گیر افتاد و با کازوتو آشنا شد و در طبقه 50 اینکراد یک آهنگری و بازرگانی دست و پا کرد ، بعد سورد آرت آنلاین ، اندرو به خانه برگشت و برای نجات آسونا مصمم شد و راه بازی الف هایم را به کازوتو نشان داد ، سپس در جنگ انسان ها با سرزمین تاریکی حضور داشت و نقش بسیار بزرگی در این جنگ داشت 

بیوگرافی واتاری

اولین حضور در انیمه : قسمت 2 دث نوت

قد : 180 سانتی متر

اندام : متوسط

وابسته به : واتاری-پرورشگاه واتاری-L

خانواده : L ( پسر خوانده )

پیشه : رییس پرورشگاه-گارسون-کاراگاه

ظاهر : واتاری پیرمردی با موها و سبیل سفید ، چشم های بسته ، عینک طبی بود ، او کت و شلواری کلاسیک ، و بعضی مواقع با یک کلاه شبگاه است و روی آنها پالتوی سیاهی میپوشد

واتاری کاراگاهی باهوش و پدر خوانده L است ، او در جوانی در شغل کاراگاهی و حل معماها استاد بود ، او برای اینکه هوشش از بین نرود ، پرورشگاهی برای بچه های باهوش ساخت ، بعد مدتی پسری با موهای سیاه آوردند که نامی نداشت ، واتاری از هوش او خوشش آمد و نام پسرک را ریوزاکی نهاد ، و همراه پسر از پرورشگاه بیرون رفت و پسرک را بزرگ کرد ، ریوزاکی به بهترین کاراگاه جهان با نام مستعار L شد و واتاری هم خبرهای L را به مردم میرساند ، در پرونده جانگیر او و ریوزاکی خود را به سویچرو یاگامی و توتا ماتسودا و ایزاوا نشان دادند ، او با آوردن لایت یاگامی در پرونده مشکل داشت و در استعفای ایزاوا گفت که ریوزاکی به هرکسی که استعفا دهد مبلغ زیادی پول بدهد اما ریوزاکی قبول نکرد و در دستگیری رم شینیگامی ، رم به دستور لایت ریوزاکی و واتاری را کشت در لحظه مرگ واتاری تمام اطلاعات را به دستور ریوزاکی پاک کرد و مرد

بیوگرافی ای ( رایکاگه دوم )

اولین حضور در انیمه : فصل 17 قسمت 9 ناروتو شیپودن

قد : 184 سانتی متر

اندام : چاق

وابسته به : کوموگاکوره

تکنیک ها : عنصر برق

خانواده : ای اول ( پدر ) ای سوم ( پسر ) پدر بلو بی ( پسر ) عموی بلو بی ( پسر ) ای چهارم ( نوه ) بلو بی ( نوه ) زنبور قاتل ( نوه ناتنی )

پیشه : رایکاگه دوم

ظاهر : ای دوم پوستی تیره ، بینی ای پهن و صاف ، و چشمانی سیاه که زیرش نشانه هایی وجود دارد ، ای موهای چتری و ریش های بزی سیاه دارد ، او نماد چونین کوموگاکوره ، با چند مدال رویش و سربند کومو را دارد ، ای پیراهنی یقه بلند و زیرش یک زره مش ، و سمت راست بدنش زرهی مانند زره سامورایی ، و بر روی بینی اش علامتی مستطیلی طلایی رنگ دارد

ای دوم دومین رایکاگه و پسر ای اول و پدر ای سوم است ، او اول نمیدانست که پسر رایکاگه است اما سرنوشت جوری چیده شد که ای تبدیل به محافظ رایکاگه شد و در لحظات مرگ رایکاگه فهمید که پسر اوست ، در اولین اجلاس پنج کاگه او به عنوان محافظ ای شناخته شد و در لحظه مرگ ای اول تنها ارث پدرش مقام رایکاگه بود ، بعد سالها با زنی ناشناخته ازدواج کرد و صاحب سه پسر شد ولی فقط نام ای سوم از آن فرزندان شناخته شده ، در زمانی که کوموگاکوره با کونوهاکاگوره متحد شد ، کینکاکو و گینکاکو از این اتحاد خوششان نمی آمد و توبیراما هوکاگه کونوها و ای دوم را کشتند و ای پس از مرگ مقام رایکاگه را به پسر قدرتمندش ای سوم سپرد

بیوگرافی زتسو ( میزوکاگه چهارم )

اولین حضور در انیمه : فصل 4 قسمت 4 ناروتو

قد : 175 سانتی متر

اندام : ورزیده

ککی گنکای : عنصر چوب

وابسته به : آکاتسوکی-کیریگاکوره

تکنیک ها : به وجود آوردن مولوکول ساختاری خود در تمام جا ها-هر پنج عنصر-گنجوتسو-تایجوتسو-عنصر اوتسوتسوکی

شریک : اوبیتو اوچیها

پیشه : میزوکاگه چهارم دروغین-جاسوس آکاتسوکی

ظاهر : زتسو از یک زتسوی سفید و تجسم مادارا ساخته شده ، او موهای سبز-خاکستری ، چشمهای زرد ، یک گل ونوس بر سر دارد ، در طرف بلک زتسو بر بینی اش سنجاق های مرواریدی دارد ، و لباس آکاتسوکی را برتن دارد

زتسو ترکیبی از وایت زتسو و بلک زتسو است او میزوکاگه چهارم دروغین است ، زتسو زمانی که مادارا داشت میمرد از ترکیب رهبر وایت زتسو ها و تجسم مادارا ، ساخته شد و همراه اوبیتو به پیش آکاتسوکی رفتند اما یاهیکو قبول نکرد و اورا عضو آکاتسوکی نخواند ، در زمان ساخت آکاتسوکی اصلی ، او و اوبیتو به کیریگاکوره رفتند یاگورا را کشتند و بدنش را به دست آوردند ، یاگورا یک مترسک بود و زتسو به دستور اوبیتو آنرا کنترل میکرد ، زتسو بعد چند سال در اولین جنگ ساسکه و ناروتو حضور یافت و خبر آنرا به اوبیتو داد ، دوسال بعد او و دیدارا و ساسوری به دنبال گارا رفتند و شوکاکو را بیرون کشیدند اما پیروز نشدند ، بعد از مرگ ساسوری او و اوبیتو نقشه توبی را کشیدند و از داخل آکاتسوکی را کنترل میکردند ، در اجلاس پنج کاگه او در میان پنج کاگه حضور یافت و جای ساسکه را گفت ، و در جنگ چهارم شینوبی زتسو توسط چوجورو کشته شد و بلک زتسو هم به کمک مادارا رفت 

میکس خفن از اوبیتو ( ساخت خودم و کپی ممنوع )

من آمده ام با میکسی زیبا ( البته به نظر خودم ) رو این عکسه بکلیک و نگاش کن اما کپی نکن چون ساخت خودمه و بسیار زحمت کشیدم ، اگه از خودم نبود میذاشتم که کپی کنید ، تو کامنتا بنویسید که چطور شده