بووووووووووووووووم

شترررررررررررررق

کییییییییییش

برکولی : خیلی سرسخت شدی آزگ ، آزگ : من سرسخت نشدم تو پیر شدی ، برکولی : 🤣🤣🤣دیگ به دیگ میگه روت سیاه ، همیشه از کل کل کردن هات خوشم میومد ، گرینفور : فرمانده کمک نمی‌خوای ، برکولی : نه بچه نیاز نیس ، این جنگ یه جنگ معمولی نیست ، این جنگیه که بهم یاد میده با هرکس دوستی نکنم ، 

۲۰ سال قبل از میلاد مسیح

سرزمین آتن ، حکومت کویز پدر کوارتز

مادر برکولی : پسرم برام ظرف آب بیار ، برکولی : چشم مادر ، برکولی برای مادرش ظرف را آورد ، برکولی : مادر من میرم بازی کنم ، مادر برکولی : باشه پسرم ، برکولی از خانه خارج شد ناگهان دید چند دلال اورکی را گیر انداخته و میخواستند اورا بکشند ، ناگهان پسری با موهای سرخ هر دو دلال را زد و اورگ را نجات داد ، برکولی : چقدر خفن ، پسر مو سرخ : سلام خوبی ، من کوزومی هستم تو کی هستی ، اورگ : سسسلام ، من آزگم چرا نجاتم دادی ، کوزومی : من دلم نمیاد که کسی اسیر باشه و نجاتش ندم ، برکولی : آره اون خودشه بچه شر کوزومی هزاران سرباز رو کشته و فقرا رو نجات داده ،  اون منو یاد پدرم میندازه یه والای قدرتمند ، برکولی سمت آزگ و کوزومی دوید اما ناگهان توسط کوزومی کشته شد ، آزگ : چییییییی تو کشتیش ، کوزومی :  حضورشو حس کردم و فهمیدم میخواد حمله کنه ، راه بیفت بریم ، آزگ : های بچه زنده ای

 چند دقیقه بعد

 کوزومی : چرا داری یه جسد رو همراهی میکنی ، آزگ : تو عذاب وجدان نداری که یه بچه رو کشتی ، کوزومی : میخواست حمله نکنه ، آزگ : از کجا میدونی که میخواست حمله کنه ، اسکاچ : کوزومی بعد مدتها تعقیب پیدات کردیم بچه شر ، من فرمانده ارتش هستم

پایان