جهان جدید فصل 3 قسمت 8
رتبه کوارتز 133 سال پس از میلاد
لشکر ایزگارد به طبقه نوزدهم برج رسیده بود ، لشکریان خسته شده بودند ، تیومن : دیگه تاب و توانی برای لشکرم نمونده ، ما نصف روزه داریم از این طبقه بالا میایم ، کراس : خودتونو اذیت نکنید ، کمی استراحت کنید و بعد راه می افتیم ، لشکر استراحتش را کرد و به طبقه بیستم رسید در طبقه بیست یک کشیش با زره آتشین جلویشان بود ، گرینفور : هی مرد تو خیلی خفنی پس چرا برا یه زن کار میکنی ، کشیش : من برای یه زن کار نمیکنم من برای یک والار کار میکنم ، بودان و الروند : چچچچییییییی والار ، الروند : اما والاری به نام کوارتز نبوده ، کشیش : ایشون نوه مانوی اعظم هستن ، کراس : خب مانوی کیه ، بودان : مانوی اعظم سازنده جهان ، کراس : آوووووو ، کشیش : من دوبری کشیش بیستم هستم ، و باید شمارو نابود کنم ، دوبری تیر و کمانش را در آورد ، الروند : فک کنم اینم الهی باشه ، کیشوارد : من تورو میشناسم ، تو دختر عمه من لیو رو کشتی ، کراس : لیو مرده !!!!!! ، کیشوارد : نمیتونستم چجوری بهت بگم ، دوبری : شاید حق با تو باشه ، کراس : عوضیییییییی ، الروند : نرو اون یه تیر و کمون درجه بالای الهی داره ، کراس : برام مهم نیس ، آراگون بسمت کراس رفت ، الروند : تو کجا ، آراگون : کمکش ، الروند : اون بلده چیکار کنه ، کراس با عصبانیت به سمت دوبری رفت ، دوبری تیر و کمانش را کشید و همانطور که انتظار میرفت تیر ها آتشین میشدند و با هر تیر یک نفر میمرد ، کراس اوج عصبانیت سمت دوبری رفت ، زره دوبری آتشین شد و کراس را پس زد ، دوبری : محاله شکستم بدی ، ناگهان از دهان دوبری خون آمد و بر زمین افتاد ، کراس : حالا که افتادی میکشمت ، بودان به جلوی کراس رفت و گفت : کراس ولش کن ، کشیش ها مغزشون دست خودشون نیست اگه کاریکه کوارتز میخواد رو انجام ندن میمیرن ، منم اونو میشناسم ، اون یه قصاب از الفسایسه ، که آسم داره ، کراس توسط بودان آرام گشت ، دوبری با دارو درمان شد و به شهرش باز گشت ، در طبقه های بالاتر چه در انتظر کراس و دوستانش است