سرزمین آتن ( رتبه کوارتز ) 133 سال پس از میلاد

لشکر ایزگارد روبروی برج ایستاده بود ، در برابر آنها هم ادوارد کشیش چهل و یک فقط با یک تازیانه در برابرشان ایستاده بود ، تیومن : بچه جون بر خونتون پیش مامانت ، جنگ به بچه نیومده ، ادوارد : جنگجو به سن و سال نیست ، جنگجو به هوش و قدرته ، تیومن : بلبل درازی نکن ، سربازان حمله کنید ، الروند : بهتر بود سربازاتو به کام مرگ نمی فرستادی ، از اعتماد به نفس یارو معلومه که یه پا سلحشوره ، ادوارد فقط با تازیانه اش سربازان تیومن را کشت ، تیومن دهنش باز ماند ، الروند : گفتم که ، تالیا بیا ، تالیا : بله ، الروند در گوش تالیا گفت : این بچه خیلی زور داره فک کنم اون تازیانه یه سلاح الهی باشه ، چون فقط یه سلاح الهی میتونه اینکارو بکنه و توهم استاد سلاح الهی هستی ، تالیا : 590 سال عمر از خدا گرفتم و هنوز جوونم ، و یه جوون هیچوقت نمیبازه ، تالیا تیر کمانش را کشید و آنرا به سمت ادوارد پرتاب کرد ، تیر بزرگتر و تیغه اش پیچی شکل شد ، و به دست ادوارد خورد و دست ادوارد قطع شد ، ادوارد : کدوم عوضی ای اینکارو کرد ، اگه مرده بیاد مرد و مردونه بجنگه ، نه اینطوری ، تالیا چشمکی به گرینفور زد ، گرینفور : فهمیدم ، گرینفور از پشت ادوارد در آمد و با ضربه تبرش زمین پشت ادوارد را خرد کرد ، ادوارد جاخالی داد و گفت : نامرد ، ناگهان تازیانه ادوارد به شکل مار در آمد و گرینفور رو بیهوش کرد ، کراس و کیشوارد ، هر دو شمشیرهایشان را درون شکم ادوارد کردند ، ادوارد خون بالا آورد و آراگون با دستش پشت گردن ادوارد زد و آنرا بیهوش کرد ، کراس : اسیرش کنید ، ناگهان یک کشیش دیگر با اژدها آمد و ادوارد را برد ، لشکر ایزگارد به برج کوارتز نفوذ کرد ،