سرزمین آتن ( رتبه مروارید ) 133 سال پس از میلاد

رتبه برلیم هم توسط سپاه ایزگارد فتح شد ، سپاه ایزگارد به رتبه مروارید رسیدند اما چیز تعجب بر انگیز این بود که رتبه مروارید از دریا تشکیل شده ، کیشوارد : هان اینو چیکار کنیم ، کراس : واقعا نمیدونم چجوری از این دریا رد شیم ، یعنی آتن انقدر بزرگه ، بودان : آتن واقعی یه جزیره اونور این دریاس ، الروند : میشه با اسب های بالدار الف ها حرکت کرد اما تعدادمون خیلی زیاده ، کراس : مگر اینکه یه کاری بکنیم ، الروند و بودان : چی کار ؟؟؟؟ ، یسری سرباز سوار اسبهای بالدار میشن و پیادشون میکنن ، بعد بر میگردن یه سری دیگه رو سوار میکنن ، تیومن : من یکی از فرماندهامو به عنوان رهبر میفرستم ، نقشه عملی شد اما این نقشه یک جایش لنگ میزد ، یک سری سرباز سوار شدند و تا وسط دریا رفتند ، ناگهان از آب نهنگی بیرون زد و همه را بلعید ، کیشوارد : اینم از نقشت ، کراس : آره میدونم گند زدم ، کیشوارد : چیکار کنیم ، کراس : راهی جز برگشت به رتبه برلیم و جمع کردن چوب نیست ، کیشوارد : من تالیا و مرلین رو بعنوان راهنما میفرستم رتبه برلیم تا برامون چوب بیارن ، سربازها به دروازه رفتن ، سرباز : قربان باز نمیشه ، کیشوارد : یعنی چی ، سرباز : در باز نمیشه ، کراس : همینو کم داشتم ، بودان : میشه یه کار کرد اما ریسک پذیره ، کراس : چی ، بودان : الروند به ویلیا نیاز دارم ، الروند : میخوای چیکار کنی ، بودان : با ویلیا یه جاده به سمت رتبه کریستال میسازم ، اما خیلی ریسک پذیره چون هر لحظه ممکنه جادو از بین بره ، کراس : امتحانش ضرری نداره ، نظر شما چیه جناب تیومن ، تیومن : هرکار لازمه بکنید ، کراس : لشکریا ایزگارد و نومانور ما یک پل میسازم بسمت رتبه کریستال اما خیلی ریسک پذیره ، کسی که نمیخواد بیاد من کاریش ندارم میخواد بمونه ، اما جای دیگه ای نمیتونه بره ، از الان هرکی وضعیتشو اعلام کنه ، یک ساعت بعد ، کیشوارد : دوهزار نفر گفتن ما نمیایم ، بقیه میان ، کراس : پس جناب الروند ویلیا رو بکار بندازید ، ویلیا بکار انداخته شد ، سربازان با ترس و لرز از دریا رد شدن ، برخی موقع پل می لغزید ، اما غرور سپاه از بین نرفت ، و سپاه ایزگارد به رتبه کریستال رسید ، تا رتبه کوارتز 2 روز مانده