جهان جدید فصل 2 پارت اضافه : مولیپ ها و آخرین کشتی
سرزمین آتن 104 سال پس از میلاد
تام : عمو ما بریم انگار اینجا پره ، پیل : من پیل هستم ، نه اینجا پر نیست طبقه بالا دو تا تخت هست ، تام : منم تام هستم ما امشب اینجا میخوابیم و صبح زود مارو برسونید به آتن ، سه ساعت بعد ، پیل : زویل و گویل و نویل از در محافظت کنید ، تام : اینجا چخبره ، دیدم از سیزده مولیپ فقط چهار تاشون زنده ان ، شوالیه ها : همتونو میکشیم ، جای اون عوضیا رو بگید ، تام : های شوالیه ها من اینجام چرا اونارو میکشید ، پیل : نه زویییییل ، شوالیه : اینم اشانتیون کشتم ، تام : عوضی ، من با شوالیه جنگیدم اما نامرد کشید زیر پام و افتادم ، شوالیه : حالا میمیری ، یهو پیل اومد جلوم و شمشیر خورد ، پیل : پسر جون دختر و خودت رو ببر بیرون یه کالسکه پشت خونس سوار شو و برو ، تام : گلدبری بلند شو بریم ، گلدبری : چیه چی شده ، تام : جامونو پیدا کردن و صاحبای رستورانو کشتن ، گلدبری : چچچچچیییی ، همراه گلدبری سوار کالسکه شدم و به سمت آتن تاختم ، چهار ساعت بعد ، تام : گلدبری این شهر منه آتن ، شهری که توش بدنیا اومدم ، گلدبری : اون برج اون برج ، اون برج ، صاحب اون برج پدرمو بدبخت کرد و کشت ، اسم خودشو خدا گذاشته اما از هر شیطانی بدتره ، تام : حق با توه ازش خاطره خوبی ندارم ، یه جادوگر عوضی از طرفش هم من و هم مادرمو جاودانه کرد ، گلدبری : تو مثل یه کوتوله مثل یه الف و مثل یه پری جاودانه ای ، تام : آره ، بیا بریم خونمون تا مادرمو بهت معرفی کنم ، به خونمون رفتم ، تام : لیزا خانم مامان جان من اومدم ، دیدم پدرم داره دندون می کشه آخه دندون پزشکه ، تام : پدر تو مادرو ندیدی ، پدر تام : انداختمش بیرون توهم میندازم بیرون ، آخه شما به چه جراتی آب دهن نجس اونو خوردید و جاودانه شدید ، من تورو اینجوری بزرگ نکردم ، تام : اما پدر ، پدر تام : گمشو ، مشتری : آیییییییی آقای فورن آروم تر ، پدرم منو نپذیرفت و نفهمیدم مادرم کجاس
سرزمین نومانور 133 سال پس از میلاد
تام : آیییییی گیر کردم یکی نجاتم بده ، کراس : بچه ها نجاتش بدید ، آره کراس جون این بود داستان من تا اونجایی که تو نجاتم دادی برادر ، کراس : الان باید 60 سالت باشه ولی جوونی ، تام : آره ، کراس : راستی گلدبری چی شد ، تام : گلدبری بیا اینجا ، گلدبری : اومدم ، تام : من با گلدبری ازدواج کردم و با کمک عروس سایه این خونرو خریدم ، کراس : در کنار ما نمیای تا کوارتز رو شکست بدی ، تام : نه ، خودمو وارد جنگ نمیکنم ، ولی دوباره به دیدنت میام ، کراس : خدا حافظ ، بالاخره فهمیدم مادرم کجا رفته ، باعث افتخاره که همسر الام چیم شده ، پدر میدونم که تو آسمون داری منو نگاه میکنی ، امیدوارم برات پسری خوبی بوده باشم ، کشتی من از زندگی گذر کرد و اینجا رسیدم
پایان